برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 3
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 11
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 27
محبوب من !
پاییز مصرع سوم رباعی دوری از شماست...
محبوب من !
پاییز میراث فرهنگی عاشق است...
شما نباشی؛ همه ی بغض های جهان در گلوی من است...
کوچه ها را یکی یکی ورق میزنم...
از پاییز راهی به شما پیدا میکنم.
باران های درونم آغاز میشود.
محبوب من؛ بی تو پاییز دوران سختیست...
من و هزار توهای ذهنم...برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 31
یلدا سیاه چشمان توست که در تاریکترین و طولانی ترین شب های بی قراری من می درخشد من و هزار توهای ذهنم...
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 29
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 39
می ایستم به پنجره و خیره می شم به کوه ها.
بعد از دو روز باران حالا برف ها عجیب زیر نور خورشید می درخشند...خیره می شم به برف ها و فک می کنم چند وقته کوه نرفتم؟ ...یادم نمی یاد.
دلم می خواد بخابم و وقتی پاشم فک کنم همه چیز یه خواب بد بوده و باز می تونم برم کوه...
من و هزار توهای ذهنم...برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 67
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
من و هزار توهای ذهنم...برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 45
باران می بارد...
می گویند بهشت جایست که بارانش قطع نمی شود
سیب زمینی سرخ کرده و بستنی هایش تمام نمی شود
پدر نمی میرد
زن عمو خسته نیست
مادر خوشحال است
قلب درد نمی کند
نفس تنگ نمی شود
و...هوای همیشه بوی خاک باران خورده و نعناع می دهد.
من و هزار توهای ذهنم...
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 46
گفتم : میدونی تو دنیا یه تعداد آدمای انگشت شمار هستن که لحاف و تشک شون رو تو دستشویی پهن می کنن؟
با تعجب پرسید: واقعا؟
گفتم : اوهوم
گفت: چطوری می خوابن؟
گفتم : نمی خوابن.
گفت : پس چی کار می کنن؟
گفتم:اداشو در می یارن
گفت:که چی بشه؟
گفتم :که مطمئن شن زندگی رو جدی نگرفتن
پرسید:مطمئن شدن؟
گفتم:اونا فک می کنن مهم.ولی مهم نیست
چون زندگی اونا رو بدجوری جدیگرفته
پ.ن:این داستان در افسانه های باستانی واقعی آمده است
من و هزار توهای ذهنم...برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 38