بسيار پيشتر از امروز
دوستت داشتم در گذشتههای دور
آن قدر دور
که هر وقت به ياد میآ ورم
پارچبلور کنار سفرهی من
ابريق ميیشود
کلاه کپی من، دستار
کت و شلوارم، ردای سفيد
کراواتم، زنار
اتاق، همين اتاق زير شيروانی ما
غار
غاری پر از تاريکی و صدای بوسههای ما
و قرنهای بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت
آنقدر که در خيالبافی آن همه عشق
تو در سفينهای نزديک من
من در سفينهای ديگر، بسيار نزديکتر از خودم با تو
دست می کشيم به گونههای هم
بر صفحهی تلويزيون.
من و هزار توهای ذهنم...
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 37