تصویرگاه پانصد و شصت و دو

ساخت وبلاگ

به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی

که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن او قصوریست

ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت

اگر در دیده‌ی مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی

تو کی دانی که لیلی چون نکویی است؟
کزو چشمت همین بر زلف و رویی است

تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز

تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارت‌های ابرو

دل مجنون ز شکر خنده خونست 
تو لب می‌بینی و دندان که چونست

کسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام
نه آن لیلی‌ست کز من برده آرام

ترا رد کردن او حد نمي‌بود

اگر مي‌بود ليلي بد نمي‌بود

مزاج عشق بس مشکل پسند است
قبول عشق برجایی بلند است

شکار عشق نبود هر هوسنانک
نبندد عشق هر صیدی به فتراک

گوزني بس قوي بنياد بايد

که بر وي شير سيلي آزمايد

مکن باور که هرگز تر کند کام
ز آب جو نهنگ لجه آشام

دلی باید که چون عشق آورد زور
شکیبد با وجود یک جهان شور

اگر داری دلی در سینه تنگ
مجال غم در او فرسنگ فرسنگ

صلای عشق درده ورنه زنهار
سر کوی فراغ از دست مگذار

ز ما تا عشق بس راه درازیست
به هر گامی نشیبی و فرازیست

نشیبش چیست خاک راه گشتن
فراز او کدام از خود گذشتن

نشان آنکه عشقش کارفرماست
ثبات سعی در قطع تمناست

دليل آنکه عشقش در نهاد است
وفاي عهد بر ترک مراد است

چه باشد رکن عشق و عشقبازی
ز لوث آرزو گشتن نمازي
غرضها را همه يک سو نهادن
عنان خود به دست دوست دادن 

اگر گويد در آتش رو، روي خوش
گلستان داني آتشگاه و آتش

وگر گويد که در دريا فکن رخت
روي با رخت و منت دار از بخت 

به گردن پاس داري طوق تسليم
نيابي فرق از اميد تا بيم 

نه هجرت غم دهد ني وصل شادي
يکي داني مراد و نامرادي 

اگر سد سال پامالت کند درد
نياميزد به طرف دامنت گرد 

به هر فکر و به هر حال و به هر کار
چه در فخر و چه در ننگ و چه در عار

به هر صورت که نبود نا گزيرت
بجز معشوق نبود در ضميرت

من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:28