دمی درنگ دلم زين شتاب میلرزد
چنان حباب كه بر موج آب میلرزد
به انزوای من آهستهتر بيا ای شعر
ز زخمههای نسيمت رباب میلرزد
غزال من چه شنيدی ز باد ای صياد
درون مردمكت اضطراب میلرزد
بريز جام لبالب ز شعر تر ساقی
به پلك زندهی بيدار خواب میلرزد
كدام مرد به ميدان حريف میطلبد
كه زير پای سواران ركاب میلرزد
كمر به چنگ تهمتن سپرد و تن برهاند
چه پهنهايست كه افراسياب میلرزد
چه فتنه خاست كه بر باد داده است ورق
كه دل ز گفتن حرف حساب میلرزد
بهانه بشكن و بنشين ز شب دمی باقی است
به زير خرقه سبوی شراب میلرزد
چه غنچهايست لبانت ، چو زنبق وحشی
به چشمهسار نگه كن سراب میلرزد
به آفتاب نگویی چه رفت با ما دوش
به كلك خستهی من شعر ناب میلرزد
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 30