تصویر گاه نهصد و چهل و دو

ساخت وبلاگ

دمی درنگ دلم زين شتاب می‌لرزد
چنان حباب كه بر موج آب می‌لرزد

به انزوای من آهسته‌تر بيا ای شعر
ز زخمه‌های نسيمت رباب می‌لرزد

غزال من چه شنيدی ز باد ای صياد
درون مردمكت اضطراب می‌لرزد

بريز جام لبالب ز شعر تر ساقی
به پلك زنده‌ی بيدار خواب می‌لرزد

كدام مرد به ميدان حريف می‌طلبد
كه زير پای سواران ركاب می‌لرزد

كمر به چنگ تهمتن سپرد و تن برهاند
چه پهنه‌ايست كه افراسياب می‌لرزد

چه فتنه خاست كه بر باد داده است ورق
كه دل ز گفتن حرف حساب می‌لرزد

بهانه بشكن و بنشين ز شب دمی باقی است
به زير خرقه سبوی شراب می‌لرزد

چه غنچه‌ايست لبانت ‌، چو زنبق وحشی
به چشمه‌سار نگه كن سراب می‌لرزد

به آفتاب نگویی چه رفت با ما دوش
به كلك خسته‌‌ی من شعر ناب می‌لرزد

من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 1 دی 1399 ساعت: 6:51