تصویرگاه سیصد و چهل و پنج

ساخت وبلاگ
 

در من همیشه تو بیداری
ای که نشسته ای به تکاپوی خفتن من!

در من 
همیشه تو می خوانی هر ناسروده را 

ای چشم های گیاهان مانده 
در تن خاک !

کجای ریزش باران شرق را 
خواهید دید؟

اینک 
میان قطره های خون شهیدم 
فوج پرندگان سپید 
با خویش می برند 
غمنامه ی شگفت اسارت را 
تا برج خون ملتهب بابک خرم 
آن برج بی دفاع ...
... ای سوگوار سبز بهار 
این جامه ی سیاه معلّق را 
چگونه پیوندی است 
با سرزمین من؟

آن کس که سوگوار کرد خاک مرا 
آیا شکست 
در رفت و آمد حمل این همه تاراج؟

این سرزمین من چه بی دریغ بود !
که سایه ی مطبوع خویش را 
بر شانه های ذوالکتاف پهن کرد !
و باغ ها میان عطش سوخت 
و از شانه ها طناب گذر کرد 
این سرزمین من چه بی دریغ بود !
 
ثقل زمین کجاست ؟

من در کجای جهان ایستاده ام ؟

با باری ز فریادهای خفته و خونین 
ای سرزمین من 
من در کجای جهان ایستاده ام ... ؟


برچسب‌ها: خسرو گلسرخی
+ نوشته شده در جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 20:29 توسط میم.ر |
من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 3:22