شاهد بودهای :
لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را ؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده ؟
تو، آن لحظه ای !
تو، آن تیغی !
تو، آن آبی !
من !
من ، آن پرنده بودم ...
من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 16:54